سوتی

موبایلی ک خریده بودمو دادمش ب خواهرم

و با التماس از علی گوشی قبلیمو  پس گرفتم


پریروز بعد تقریبا ۱۰ روز یادم افتاد پیامام با مستر جی رو از تو اون گوشی پاک نکردم

تو تولد خواهر زاده م با ی کلک‌گوشیو از خواهرم گرفتمو همشو پاک کردم


هووف اگه خونده باشتشون ک وای

ولی باز خوبه ب روم نیورد

۰۴:۴۳

پارت ۲

رسیدیم خونه


از دیدن هر تغییری تو خونه مث جا ب جایی وسایلم نبودن وسایلم 

  نبودن ظرفام و... کفری شده بودم فقط فحش میدادم

یهو یاد عروسکام افتادم ....

علی خواب بود جیق زدم ک 

چرا خواهر ج..نده و فلان فلان شدن شورت و سوتینش و کرده تو کیف عروسی من 

و کلی قشقرق ب پا کردم ...


پرده اتاقو کشیدم ک بخوابم ک دیدم داره میاد سمت اتاق 

ترسیدم رفتم عقب

گفتم الانه ک بزنه


محکم بغلم کرد ...

بغلم کردو بغلم کردو ..بغلم کرد...


سرشو میذاشت تو گردنم 


من میبوسیدمش و اما اون انگار خجالت میکشید ....


اینقد بغلش طولانی شد ک حس کردم پاهام درد گرفتم ...


خوابیدم رو تشک و کشیدم تو بغل خودم ...

۰۴:۴۰

چی شد اخر ماجرا

خسته شده بودم از درو دیوار خونه ی مامان


مستر جی گاهی دلداریم میداد

و میخواست بهش بگم ک اره طلاق میگیرم و باهات ازدواج میکنم


ولی خب نمیتونستم ...

دلم برای علی ک نه ولی برا زندگیمو تفریحاتم تنگ شده بود

با خاله ی علی حرف زدم


قرار شد ک اونا برن با مادر و پدر علی حرف بزنن

شوهر خالش زنگ زد گفت برو هر کار دوس داری بکن ...اینایی ک من دیدم 

نمیزارن تو زندگی کنی 



خوابیدم شب خواب دیدم  تو خونه تو بغل علی خوابیدم ...

همه چی ریلکس و اوکیه ...


بیدار شدم رفتم دادگاه ...

اونجا وکلای دو طرف واسطه شدن ک مثلا اشتیمون

بدن و قرار شد ک شب علی بیاد دنبالم

شب خالش و شوهر خالش برا شام اومدن منم خواهرامو دومادم بودن

یسری حرفا زده شد و من راه افتادم سمت خونه خودم با ماشین شوهر خاله ش

۰۴:۳۲

ادرس وب جدید

دوستان

من ی وب جدید ساختم

بنابر دلایل شخصی و امنیتی 😆

از این وب میرم


Www.improvement96.blog.ir

اینجا رو هم میزارم ک هر کی خاس از تجربیاتم استفاده کنه ...

۱۷:۴۳

Living in Darkness🌚

Toward the sunshine

Nothing to lose
No hope to earn
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan