افتادیم توی سراشیبی بدشانسی ...
۲۰۶ رو فروختیم
و یه مدت علی با موتور اومد و رفت میکرد
و دنبال یه ۲۰۷ خوشگل و صفر بودیم...
رفته بود تشییع جنازه یه اعدامی از اقوام دورشون
ماشین زد بهش پاش پیچ خورده بود
تو راه برگشت سر سراه ی ماشین زد زیرش ...
اومد دنبالم ی خورده میلنگید...
اخر شب کلن از پا افتاد تب کرد و درد میکشید تا صبح یا با روغن ماساژ دادم ی خدمات ارائه دادم
خواهر شوهرم اومد چشاش کاسه خون گفت ک امیرحسین حالش خیلی بده
بچه برادر شوهرم:/
خروسک گرفته و هنوزم بستریه
یه نکته ای ک درباره رابطه خواهر شوهرم با جاریم فهمیدم
که خیلی باهم صمیمی ان چون دخترخاله ان
مریم هیچ وقت زهرا رو تنها نمیزاره چون زهرا تک دختره و تنهاست
مریم همیشه مث یه حمال در خدمت زهراعه چون بچه داره
و ینی نصفم کنم خودمو منزلتم به اندازه ی این جاری شلخته و تنبلم نمیرسه
🔵خصوصیات جاری:
سال تا سال ظرف نمیشوره
بسیار خبر چینه
خیلی تنبله
یکم شیش میزنه
اداب معاشرتش صفره
برای فتنه گری خیلی زرنگه
در ظاهر خیلی دختر متین و ساده ایه😃
فقط کافیه بگی بریم گردش حاضره پا برهنه بیاد
گوشی ساده دستشه چون برادر شوهر روانیم گوشیشو شکسته و ی نوکیا داده دستش
🔴خصوصیات مریم:
در شرف طلاقه
کوزت خونشونه بسیار کار میکنه و تا بتونه از بقیه م کار میکشه
کل مال و منال پدر شوهرم دستشه و زندگی رو میچرخونه
وقتی پای خرج کردن خودش برسه اب از دستش نمیچکه
در موارد محدودی منصفه
بسیار پایه ی گشت گذاره
ثانیه ب ثانیه سلفی میگیره میزاره اینستا
به شدت عاشق قر و رقص
بسیار تا بسیار زبون دراز و شلافه