خداحافظ ای


رفتم بازار چشمم خورد ب بساط جوجه فروشی دوتا جوجه مرغابی طلایی خریدم:)


بعد چند روز کثیف شدن با شامپو بچه شستمشون


اومدم یکیشونو با سشوار خشک کنم دیدم یهو دستو پاش سیخ شدو مرد


گذاشتم کنار اون یکی و از عذاب وجدان رنگم پرید


دیدم یخورد صدای جیک جیک میده هنوز


ی پارچه انداختم رو سبدشو درم بستم 

۱ ساعت بعد دیدم راه افتاده حالشم خوبه 

اما انگار رشدش متوقف شد ...

پرهاشونم هیچوقت دیگه تمیز نشدن انگار شامپو کثیف ترشون کرد


یه ماه همونجوری زندگی کرد هر بارم مینداختمش تو اب ب جای خشک کردن خودش فقط میلرزید


یه دفعه م فلج شد ی پاش چند روز راه نرفت و بعدشم مرد

شاید مقصر مرگش منم:(

من قاتلم




وقتی جسدشو از کنار دوسش برداشتم مگه جیک جیکی میکرد 

تنها شده بود


منم اوردمش تو کوچه تا با دوستش خدافظی کنه و جلو چشمش دفنش کردم ک دیگه منتظرش نباشه ...


و براش طلب امرزش کردم


دیگه از صداش ارامش نداشتیم  از ته دلش ونگ میزد


به علی زنگ زدم 

گفتم جوجه م مرده و رفت برام ۳ تا مرغابی دیگه خرید


جوجه ایم که از قبل داشتمش حالا خیلی بزرگ شده از پرای فر خورده ی دمش و صدای خش دارو کلفتش مشخصه که پسره:)😗


ولی کاش اون یکیم زنده بود


مرغابیا اجتماعین از وقتی ۴ شدن خیلی سرحال تره یادگرفته خودشو خشک کنه تو باغچه دنبال کرم بگرده و از این رو ب اون رو شده

ولی هر چی میشورمش اصلا تمیز نمیشه 

فقط با اب ...مخصوصا پرهای پشتش نمیدونم شاید شامپو بچه هه سوزونده باشدش😂

۱۱:۲۶
Va hid
۳۱ شهریور ۹۶ , ۱۱:۳۸
حرفی نیست!!!!!!!
انشالله دانشجو
۰۱ مهر ۹۶ , ۱۵:۵۶
چه داستان ترسناکی.. #_#

پاسخ :

شما چرا ادرس نمیذاری،؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

Living in Darkness🌚

Toward the sunshine

Nothing to lose
No hope to earn
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan