ته خط

خسته م از دعا های بی جواب

ختم ذکر و یاسینم تموم شد

امشب دوباره یاسین خوندم یهو یادم اومد دیشب تموم شدش

گشتم ی طلسمم پیدا کردم برا محبت خودم نوشتمش

زنگ میزنم دعا نویس

میگم دعای محبت بنویس


خواهرم میگه محبت چی فاطمه

تو میخوای با اون ادم هنوز زندگی کنی؟




میشینم با خودم فک میکنم


جواب این سوال فقط نمیدونمه 

برا برگردوندنش دس ب همه کاری زدم

از فردا حتی دیگع دعا هم نمیکنم


بسع دیگه

۲۲:۴۷

نقاشی مامان

 


راهنمایی بودم یا دبستان یادم نیست


خواهر اولیم ک 15سال ازم بزرگتره تعریف میکرد میگف دبستانی بودم مامان برام نقاشی کشیده


خیلی حسودیم شد ک مامان موقع بچگی اون جوون بوده و براش نقاشیم کشیده

رفتم و اصرار کردم برام نقاشی بکشه ...

ولی نکشید ...


حالا بعد چند سال

یهویی خواهرزاده م دفتر نقاشیشو اورد جلوم

مامانم گف این نقاشیو برا محمد کشیدم


خندیدم و کلی ذوق کردم ک اخر تونستم نقاشی مامانمو ببینم

۱۸:۵۱

دنیای کثیف

خسته شدم از صبح زود بیدار شدن

اداره جات و همه چی

20روزه خونه نرفتم و ازش دورم

یه حس خیلی بدی

خیلی نگرانم

واسه خونه م

وسایلم


نکنه علی برگشته با اون دختره 


اه

۲۲:۱۵

لازم الاجرا

مهریه مو اجرا گذاشتم ...

اموالش توقیف شدن تقریبا

احتمالا فردا هم دادگاه دارم


دیشب زنگ زدن ب مادرم یکی از اقوام دورمون

گفته بودن واسطه شه برا اشتی منو علی



مامان قبول نکرده بود 



تا فهمیده همه چی واقعا ب ضررشه ب دست و پا افتاده


امروز کارمند اداره ثبت بهم گفت


کارتو ادامه بده


دارن برا گرفتن این خونه ی کارایی میکنن

حواست جمع باشه

۱۴:۵۴

منم یه روز


منم یه روز امید داشتم

یه عالمه ارزوی قشنگ داشتم 

دلم میخواست لباس عروس بکنم تنم و کنار یه مرد که تکیه گاه دائمیمه وت

ایسم

دلم میخواست تمام ارزوهامون برا پیشرفت و خوشبختی هم باشه

دلم میخواست تنها ارزومون کنار هم بودن باشه

دلم میخواست دوتایی بریم بیرون غدا بخوریم 

بریم پارک

بریم گردش ولی دوتایی

دلم میخواست صبحا با بوسه خودم بیدار بشه 

دلم میخواست غذای دسپخت خودمو بدم بهش

دلم میخواست عاشقانه زندگی کنیم

ولی چیشد

یه مرد بدقول و دروغگو ک ساعت 10شب اومد دنبال عروسش

ک بودن دوستاشو ب بودن کنار من ترجیح داد

که هیچ وقت خلوت دوتایی نداشتیم و باید داداش عوضی و حسودشو کنار خودم تحمل میکردم ...


باید عکساشو تو بغل دخترای دیگه میدیدم ولی تحمل میکردم 


چرا دوسش داشتم؟

چون نمیخواستم قبول کنم ک اشتباه کردم 

۱۰:۵۳

تلخ ترین فالم ...


حتی فال تاروتم ک بعضی وقتا امیدوارم میکرد

دیگه بهم خبرای خوبی نمیده ...

۲۳:۱۱

زیبا ترین صحنه ها چنگی به دل نمیزند

نمیدونم


از خدا چی میخوام

دلم براش تنگ میشه

دلشوره دارم که سراغ دختر و زن صیغه ای و.کوفت و ظهرمار نره

حیف میدونم این زندگیو ک خراب بشه


نگران اینده شم ....


ازش دلگیرم اما ته ته ته قلبم دوسش دارم 



متعجبم که چ راحت راجبم دروغ میگه


متعجبم که چ راحت کنارم زده و.نخواسته ک برگردم پیشش


نکنه یادش رفته واقعا



ناراحتم بخاطر اشتباهاتی ک خودم کردم



پشیمونم بخاطر انتخابی ک کردم ....😢



ختم یاسین چهارشنبه ها


یاسین 7روزه 


ذکر 


دعای معراج


دعای سریع الاجابه


نماز برای حضرت زهرا


نماز والدین ...


چرا هیچ کدوم جواب نمیدن؟



نکنه چون تکلیفم با دلم روشن نیست




خدایا اگه ب صلاحمه زندگیمو برگردون


واگر نیست دستمو بگیرکه حقمو بگیرم ....



خدایا تنهام نزار...

۲۲:۳۹

گذر زمان:)



تو این برهه ی زمانی این همه بدبختی...

تو حالمو عوض میکنی:)

۱۶:۰۹

روز بی خود ..

امروز ب گفته سروان رفتم دادگاه ولی الکی رفتم


امروز اصن وقتش نبود


رفتم ثبت خبری نبود

اگاهی هم کسی نبود رفته بودن .....


هعی

۱۶:۲۰

اتهام

امروز از خواب بیدار شدم برم دنبال کارای مهریه ام ...

دیدم ا

ه دادگاه اومده

خواهر علی از مامانم شاکی شده که 

گفته تو فاسدی و دوست پسر داری:)


امروزم کلانتری بودیم ...


نمیدونم خدا ...

چقد از حرفامو میشنوی

ولی خدایی دیگه یبار فقط یبار در حقم خدایی کن


:(


دیگه دارم از همه چی میبرم


دیگه نه بر میگردم ن ازش میخوام برگرده


میدونم یروز میادو همه چی براش ثابت میشه ...


روزی که پشیمونه پشتش خالیه

روزی که خانواده ش براش هیچکاری نمیکنن


اما اون روز خیلی دیره

۲۲:۰۴

Living in Darkness🌚

Toward the sunshine

Nothing to lose
No hope to earn
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan